پدر او، مثل «آرتور سیتون» ضدقهرمان رمان «شنبه شب و یکشنبه صبح»، در کارخانه دوچرخهسازی «رلی» کار میکرد. سیلیتو در 14سالگی مدرسه را ترک کرد و تا 4سال بعد در کارخانه «رلی» مشغول به کار بود و در این حین اوقات بیکاریاش را به خواندن میگذراند. سپس به نیروی هوایی سلطنتی انگلیس پیوست و در «مالایا» بهعنوان بیسیمچی کار کرد. پس از بازگشت به انگلیس معلوم شد که به بیماری سل دچار شده و برای درمان 16ماه در بیمارستان نیروی هوایی سلطنتی بستری شد.
او که بهدلیل همین بیماری در 21سالگی 45 شیلینگ حقوق بازنشستگی دریافت میکرد، 7سال در 2 کشور فرانسه و اسپانیا زندگی کرد به این امید که بیماریاش بهبود یابد. در سال 1955 درحالیکه با همسرش «روث فین لایت»، شاعره آمریکایی، در «مالورکا» - بزرگترین جزیره اسپانیا- زندگی میکرد و با «رابرت گریوز» هم در رابطه بود، نوشتن رمان «شنبه شب و یکشنبه صبح» را آغاز کرد. این کتاب در سال1958 منتشر شد. داستان این کتاب که نثر آن تا حدودی تحتتأثیر نثر عریان «همینگوی» قرار داشت، درباره یک کارگر جوان است که با پایان ناگزیر جذابیت دوران جوانی خود مواجه میشود. سوژه اصلی این رمان در کنار آثاری چون «با خشم به گذشته بنگر» نوشته «جان آزبورن» و «اتاق طبقه بالا» نوشته «جانبرین»، سرخوردگی مردم بریتانیا در دوره بعد از جنگ جهانی و نبود فرصتهای مختلف برای طبقه کارگر، بود. این رمان در سال1960 توسط «کارل ریژ» و با حضور «آلبرت فینی» در نقش «آرتور سیتون» به فیلم سینمایی تبدیل شد.
داستان کوتاه «تنهایی دونده دواستقامت» سیلیتو که موضوع آن درباره طغیان یک پسر دارالتأدیبی دارای استعداد در دوندگی بود، در سال 1959 برنده جایزه ادبی «هاوثورن» شد. این کتاب سیلیتو هم در سال1962 به فیلم سینمایی تبدیل شد. کارگردان این فیلم «تونی ریچاردسون» بود و «تام کورتنی» در آن ایفای نقش کرده بود.
سیلیتو در سال 1990 از دانشگاه «ترنت» ناتینگهام مدرک دانشگاهی افتخاری دریافت کرد. دانشگاه ناتینگهام نیز در سال 1994 به او دکترای افتخاری ادبیات را اهدا کرد. این نویسنده در طول سالیانی که به نویسندگی مشغول بود رمانهای زیادی به علاوه چندین جلد کتاب شعر نوشت. فقر، یکی از اصلیترین موضوعات آثار مختلف این نویسنده که رمان، شعر، داستان کوتاه، و نمایشنامه و مقاله را در بر میگیرد، بود.
اتوبیوگرافی او به نام «زندگی بدون سپر» که در سال1995 منتشر شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، به کودکی فلاکت بار او نگاه میاندازد. در سال2007 سفرنامه او به نام «خرمگس در روسیه» که توصیفکننده سفرهای او به روسیه در یک دوره 40ساله است، منتشر شد. به سیلیتو مثل خیلی از نویسندگان دهه1950 لقب «مرد جوان خشمگین» را میدادند هرچند او خود این لقب را نمیپسندید. آلن سیلیتو سرانجام در 25آوریل سال2010 پس از یک مبارزه طولانی با بیماری سرطان در 82سالگی درگذشت.